یک اتفاق با مزه
در یکی از کتابخانه های عمومی اتفاق جالبی افتاد دو دختر بچه (حدوداً 9 ساله) وارد کتابخانه می شوند و به سمت بخش کودکان می روند و بعد میان پیش کتابدار و بهش می گن: ببخشید ما می تونیم کتابای این قسمت رو مرتب کنیم؟ کتابدار میگه: بفرمائید عزیزم این بخش مربوط میشه به کودکان، ولی خیلی اونا رو بهم نزنیدو بچه ها می رن تا کتابا رو مرتب کنن دوباره بعد از مدتی سمت کتابدار می رن و میگن ببخشید خانم ما می تونیم توی امانت کتابهای این بخش به شما کمک کنیم؟ کتابدار که اون دو تا دختر کوچولو رو خیلی مشتاق به کتاب می بینه میگه: باشه اشکالی نداره. دوباره بچه ها میرن سمت کتابای کودکان بعد از مدتی میان پیش کتابدار کتابخانه و بهش می گن: حالا که ما قراره توی این بخش به شما کمک کنیم چقدر بهمون حقوق می دین ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟چون ما میخوایم واسه روز مادر هدیه بخریم کتابدار که از صداقت بچه ها خیلی خوشش اومد لبخندی می زنه و چیزی نمی گه حالا جدید ترین ابتکار این دو کودک رو توی تصویر پیوست ببینید!!!!!!! ...همین طور شوخی شوخی کتابدار شدن از حرکت این دو بچه میشه این نتایج رو گرفت: 1. برای کار پیدا کردن به دنبال جائی باشید که شاید به ذهن کسی خطور نکنه؛ 2. از همون اول نگید دنبال کارید؛ 3. تا کار رو به دست گرفتید سریع شرایط کاریتون رو مطرح کنید و بگید که جاهای دیگه هم شما رو می خوان ولی نرفتید!؛اما مهمترین نکته این که این دوستان کوچولو از آن غافل بودند: قبل از پیاده کردن همه این نقشهها، اول ببینید سوژه مورد نظر پول توش هست یا نه بعد شروع کنید!!!!!
+ نوشته شده در شنبه دهم تیر ۱۳۹۱ ساعت 9:5 توسط میثم جوان بخت
|